• وبلاگ : سنگ صبور
  • يادداشت : همينجوري....
  • نظرات : 2 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام.قشنگ بود
    + آشنا 
    سا م عليك: مخلصيم والا دربست... نميدوني چقذه دلمون تنگيده واسه رويت جمال اين لوطياي قديمي... البته راس راسكيا شونا... نه اينا كه كه از لوطي بازي و داش مشتي گري دستمال يزدي و چاقو ضامن دارشو ارث بردن...

    خدا نكنه از زمونه عقب بمونيم

    يهو مياي به خودت كه مي بيني : همه رفتند و تو موندي

    و تا حالا با يه ژست مسخره، درجا مي زدي

    سلام

    جالب بود .بويژه باتوصيفي كه كرده بودي توانستم بخوبي تجسم اش كنم.

    سلام
    قشنگ بود
    موفق باشيد
    سلام
    از همان خلاف ديگران ايستادنش ميشد بفهمي كه بقيه چيز هاش هم خلاف ديگرانه
    طبيعي و قشنگ بود
    در پناه حق

    چهلم يكي از اين آقايون حدود سالهاي 1373 تا 1376 بود ،دقيق يادم نيست رفته بوديم 20 تا 30 نفر همهشون از همين هايي كه ميگي به ترتيب اومدن لنگشون را زدند و رخصت وبلند بلند فاتحه ميخوندند......................

    آي من خوشم اومده بود .اون بهترين مراسمي بود كه در مسجد ديدم.

    بايد صحنه جالبي باشه ...............اعتماد به نفسشم خوبه ها..
    سلام. خيلي باحال بود لوتي. من هم بروز هستم.