سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

به مناسبت  ماه رمضان گربه های سازمان دچار سوء تغذیه شدیدی شده اند. هر روز یکی دوتایشان معمولا پای هر درب خروجی رستوران منتظر می ایستادن میومیو کنان به طرزی عشوه گرانه و چشم به دست همکاران تا بلکن ته مانده غذایی نصیبشان شود. اما در این مدت به طور کلی از غذا بی نصیب مانده اند.

دیروز همانطور که داشتم می رفتم نزدیک درب خروجی،  یکی از همان گربه های مذکور آمده بود پیش پای من میومیو کنان. اصلا رابطه خوبی با حیوانات ندارم و چندشم می شود از دیدنشان. اما این یکی را شناختم و  لاغر شدنش واقعا مشهود بود. دلم برایش سوخت . ایستادم کنارش و سعی کردم توجیه اش کنم که هیچ غذایی ندارم تا شکم گرسنه اش را سیر کند. همانطور که سرگرمش بودم یک هو از پشت سر یک صدای پخّخ آمد. از جا پریدم.  قلبم جا کن شد ، گربه بیچاره هم زهره اش ترکید و دِ بدو..... . برگشتم دیدم یکی از همکاران آقا از پشت سر با نیشی تا بنا گوش باز در حال نزدیک شدن است. فکر کنم چند قدمی هم دنبالش دویده بود که گربه بیچاره فرار را بر قرار ترجیح داده بود. همینطور که با اخم نگاهش می کردم  گفت ببخشید داشت اذیتتون می کرد؟ جواب دادم راستش این پخ شما بیشتر اذیتم کرد...

یادم می آید در تعطیلات عید هم یکی از آشنایان می گفت  در تهران پرنده های زیادی در این چند روز مرده اند. از قرار معلوم ته مانده های غذاهای دانشگاه ها و سازمان های دولتی هر چه پرنده و چرنده و چهارپای شهری هست را خوب سیر می کند. شاید بد نباشد در این ایام کمی به فکر حیوانات هم باشیم.


نوشته شده در یکشنبه 89/6/14ساعت 9:53 عصر گفت و لطف شما ()

Design By : Night Melody