پيامي از سيمين بهبهاني نتوانستم خود را به انتخاب يکي از اين چهارتن راضي کنم .ميخواستم به پاي تو تقديم جان کنم بختم چنين نخواست که کاري چنان کنم پس به نوشتن کلامي بس ميکنم. کشور ما اکنون بر سر چهارراه سرنوشت ايستاده است. ""انتخابات"" را ميگويم. با چهار نامزد از صافي گذشتهاش! هرچه کردم که خود را به انتخاب يکي از اين چهار تن راضي کنم، نشد! ميگويند کشور چهل ميليون شخصيت حايز شرايط شرکت در انتخابات را دارد. فرض کنيم که نيمي از اين جمعيت خواهان شرکت هستند؛ آيا در ميان آنان شمار قابل توجهي استاد و انديشهور و اقتصاددان و روشنفکر و سياستمدار وجود نداشت که فقط چهار تن (آنهم از کساني که امتحان خود را در ورطهي ادارهي مملکت دادهاند)، پس از گذشتن از ""صافي"" به مردم معرفي شوند تا از ميان آنان يکي را برگزينند؟ ملت ما اجازهي تشکيل حزب و گروه و جمعيت ندارد. کانون نويسندگان ايران چهلساله شد و هنوز مجوز رسمي نگرفتهاست! در کشورهاي دموکراتيک، نمايندگان يا روساي جمهور را احزاب، يعني مردم تعيين ميکنند و به ميدان رقابت ميفرستند. در کشور ما عکس اين است. يک جمع کوچک صلاحيت آنان را تصويب ميکند، آنگاه مردم مکلف ميشوند که براي ايشان تبليغ کنند! من يک صداي تنها هستم، در حد خانهيي که در آن سکونت دارم. اما اختيار تفکر و تشخيص خودرا در دست دارم. با همين صداي تنها ميگويم که اين گونه انتخاب را درست نميدانم و به هيچ يک از نامزدها راي نميدهم. به راي هر فرد يا گروه احترام ميگذارم. ضمنا يادآور ميشوم که اين بخت را نداشتهام که به هيچ حزب يا گروهي وابسته باشم، اما براي آنانکه به درستي در گروهي يا حزبي همکاري ميکنند آرزوي توفيق دارم. همچنين براي کساني که با اعتماد راستين در انتخابات اخير ايران شرکت ميکنند آرزوي خير و صلاح ميکنم. براي کشورم ايران، آرزوي آزادي و سربلندي و آرامش و نيکبختي دارم. جهان را از آفت جنگ و ترور و ظلم و شقاوت بهدور ميخواهم. کلام "" تاگور"" شاعر و فيلسوف هند را به ياد ميآورم که گفت: ""به اميد روزي که آفتاب صلح و تمدن، چون نخل زريني از فراز بلنديهاي مشرقزمين بردمد"".
**********
باسلام در باره دشمن ظلم نکنم چه برسد بدوست
فقط وفقط در اين دنياي وانفسا نمي دانم با نگراني چه كنم واين نيز ارثيه بحق مادر است كه با دعا وو بدرقه ميكند تا برگشت حضرت اشرف به منزلگاه . شما نيز هر از چندگاهي از رادار ناپدار مي شويد خيالات آنچناني مي شود و دست بقلم كه نرود از دل آنكه از ديده رود.
از زيارت دستخط خوشحال شدم .شاد شاد .