پيام
+
*ميرسي زُل ميزني در چشم هاي روشنم
.
شير قبل از حمله صيدش را تماشا ميکند...*
.

نگارستان خيال
94/1/27
*ري را
چه با کلاس !
سنگ صبور
:) @};-
سنگ صبور
دلش واسه شما تنگ شده بود
سنگ صبور
چي شبگرد جان؟
*ري را
شيره ديگه .. عين اين چيزا .. چي بود .. حالا مهم نبود ... اول نگاه ميکنه و دوباره ميکشتش // عين قاتلي که وايسته مقتول و نگاه کنه
عقيل صالح
آسيبي که بهت نرسوند، بگو گوششو ببرم :)
عقيل صالح
قربون چشاي عسليش، من که جيزي نگفتم، خواستم خودمو مهم بکنم برا بعضيا :)
عقيل صالح
نگو، ميشه رامش کرد :) کار سختي نيس
عقيل صالح
کار ما رام کردن ديوانه هايي از جنس خودمان ايت :)
سنگ صبور
آيکون سرگيجه شبگردم....نکنه باز رفتي سر صحنه جرم و جنايت؟:-|
سنگ صبور
ممنون جناب صالح از مهربوني تون....=)
عقيل صالح
خواهش مي کنم، بنده دقيقا مث اين شير مهربانم :)
سنگ صبور
بله دقيقا....:)
عقيل صالح
الهي که اينقدر مهربوني و تائيدم مي کني :)
سنگ صبور
قابل نداشت B-)
* صحرا *
@};-
آواي من
فوق العاده بود:)
سنگ صبور
مرسي نسرين جان
سنگ صبور
بله منظور همون تصور در عالم درونه....:)
سنگ صبور
بله واقعا...خدا به دور....:)
نگارستان خيال
من عاشق شيرم..