پيام
+
خانه دلتنگ غروبي خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم....
پدرم گفت چراغ..
*و شب از شب پر شد...
.*

نگارستان خيال
94/1/27
سنگ صبور
آري آن روز چو مي رفت کسي،
داشتم آمدنش را باور...
من نمي دانستم،
معني هرگز را...
تو چرا بازنگشتي ديگر ؟
آه اي واژه ي شوم،
خو نکرده ست دلم با تو هنوز...
من پس از اين همه سال
چشم دارم در راه
که بيايند عزيزانم، آه !
سنگ صبور
*"هوشنگ ابتهاج"*
عقيل صالح
شعر قشنگيه...
سنگ صبور
بله...سلام...
عقيل صالح
سلام، بله :)
سنگ صبور
:)
* صحرا *
@};-
سنگ صبور
سلام صحرا جان....@};-
* صحرا *
سلام سنگ صبورم:-)...واي با گوشي اومدم چقد سخته...
سنگ صبور
برو خونه تون با کامپيوتر بيا...:)
* صحرا *
چشم اومدم:D
سنگ صبور
بي بلا....خوش اومدي...:)
نگارستان خيال
چقدر به دلم نشست ...