پيام

سنگ صبور
94/3/19

+ امروز به اين نتيجه رسيدم که فراموش کردن بدي هايي که ديگران در حق مون مي کنند....اصلا هم کار شايسته و پسنديده اي نيست...چون ازش سوء استفاده مي کنند... عصر تا حالا هزار بار خودمو لعن و نفرين کردم....

سنگ صبور 94/3/20

چه سوئ استفاده اي مثلا؟

درکشون ميکنم

رفتارهاشون گستاخانه تر ميشه مثلا...جناب تک درخت

کي رو محدثه خانم؟:)

شما رو و حالتون رو

بيشتر تکرار ميکنن .. حتي بدتر از قبليا

ممنون که درک مي کنيد محدثه بانو....بد جور به هم ريختم عصر تا حالا

دقيقا ديافه....

برام اتفاق افتاده و هروقت بهش فکر ميکنم حالم بد ميشه

صلوات بفرستين و ب اين فک کنين اشکال از شما نبوده .. از اونا بوده ک ايراداي خودشونو نشون دادن ... کم کم اروم ميشين

خيلي بده مخصوصا اگه از طرف يه دوست باشه

به زمان نياز دارم....

اونجور دوستا .... دشمن دوست نما هستن

خب ديگه برا همينه که ميگن با هر کسي در اندازه فهم و درک خودش باهاش صحبت کن..اگر هم گذشتي ديگه نبايد ناراحت بشي چون بايد فهميده باشي که بيشتر از اين نميفهمه،تقصيري نداره

سلام ابجي جون ...من درک ميکنم الان شما چي ميگيد و چرا اين حرف رو مي زنيد؟ اين تجربه هاي تلخي ست که هرازگاهي من لمسشون ميکردم و گرفتارش ميشدم و ظاهرا به اين نتيجه مي رسيدم .. ولي آبجي جون نتيجه بدتري هم در بر داشت .. وقتي از کسي دلم ميشکست .. يا ظلمي مي ديدم .. يا شکستي و... و... چون از اون متنفر ميشدم مدتهاي زيادي مجبور ميشدم به اون حادثه .. به اون درد .. به اون شکست و مسبب اون اتفاقها فکر کنم

هر چي بيشتر فکر ميکردم دلم بيشتر مي شکست .. نفرتم بيشتر ميشد .. بيشتر غصه مي خوردم .. بيشتر درد مي کشيدم و و فقط من بودم که عذاب مي کشيدم نميتونستم فراموش کنم .. فقط من بودم و درد و زجر و عذاب و... اما از وقتي بخشيدم .. به خاطر خدا .. به خاطر آرامش روح و روانم .. نه تنها آروم شدم بلکه زودتر فراموش کردم .. اون شخص رو .. اون درد رو.. اون اتفاق رو ..اون عذاب رو ..

گلم هر چي بار نفرتمون نسبت به اشخاص بيشتر باشه .. وجودشون .. حرفهاشون .. و... توي زندگيمون بيشتر پر رنگ و عذاب آور ميشه و فقط اين ماييم که بيشترين آسيب رو مي بينيم .. اما اگه اون رو واگذار کنيم به خدا و نفرت رو از دلمون بيرون بياريم .. يا قلبا ببخشيم .. اولين نتيجه اش بازگردوندن آرامش به خودمون و دور کردن نفرت از درونمون هست ..

حق دارين و ميدونم با شعار دادن و حرف هاي بيخودي حالتون بهتر نميشه ... پس دگ حرفي ندارم ... شبتون بخير اميدوارم زودتر حالتون بهتر شه

به شرطي که احمق نباشن...

ممنون ديافه عزيزم....شبت خوش و آرام

مشکل اونجاس که اونا خودشون رو حق بجانب و عقل کل ميدوننx-(

بله دقيقا....معتقدند مشکل از طرف ماست...

من چندين نمونه اين درد رو با اشخاص هاي متفاوت تجربه کردم .. و....

هر چي بيشتر فکر کني .. دير تر و سخت تر اون شخص و اون درد رو فراموش مي کني ..

سلام بانو جان....بله کاملا همينطوره....ولي نمي شه هم فکر نکرد بهشون....حداقل تا مدتي ذهنم درگيرش خواهد بود

سعي کن به خاطر خودت و آرامش خودت به اون قضيه فکر نکني .. هر چي بيشتر مرور کني .. اتفاقت تلخ و کردار بد اون شخص بيشتر پر رنگ ميشه و فقط تو عذاب مي کشي و پژمرده ميشي.. در ضمن حتي بدتر اينکه اون شخص از ذهن تو جدا نميشه تا وقتي به اون قضيه و اون جسارت و... فکر کني .. خواهر ببخش و واگذار کن به خدا .. نه به خاطر اون .. چون دنيا دار مکافاتِ و اون اگه بدي ايي کرده باشه حتما مکافاتِ عملش رو خواهد ديد ..

به خاطر خودت.. ببخشش تا زودتر از وجودش و اتفاقات دردناکش خلاص پيدا کني .. اين نصيحت نيست عزيز.. اين تجربه دروني من است ..

خيلي دوست دارم همينطوري باشم که شما مي گين بانو....ولي يه وقتايي از صبر و تحملم خارج ميشه .. قابل کنترل نيست....

@};- عزيزم سنگ صبورم ..............................@};-

مهساي نازنينم...............@};- @};-

جانم گلم ...غمگين نباش @};- :(

سعي مي کنم....برم بقيه غصه هامو بخورم....شبت خوش:)

در دنيا بديها به خود شخص برمي گردد.

بله جناب عبدلي ولي متاسفانه صبرمون خيلي کمه....

اين جمله هميشه آويزه ي گوشمه:خوبي که از حد بگذرد ابله خيال بدکند....... ولي متاسفانه خيلي وقتا شده که نميتونم مهربوني نکنم...نميتونم هميشه بد باشم..*من به هميشه لبخند زدن عادت کردم...*

متاسفانه همينطوره نسرين جون....محبت زيادي آدما رو خراب مي کنه.....منم از اين عادتهاي مزخرف دارم....:)

:) .....زيادي خوب باشي مردم فقط ازت سواري ميگيرن...من نميتونم دوتا رو داشته باشم...بزرگترين عيبم لبخند زدنمه.

اوهوم.....يعني چي؟يعني لبخندت از روي محبت نيست؟

منظورم اينه که همه از لبخنداي از روي محبت سواستفاده ميکنن..

نميگم بايد درمقابل محبت انتظار محبت داشت نه...ميگم زيادي ساده بودن وزياد محبت کردن باعث ميشه يه عده به خودشون اين اجازه روبدن که سواستفاده کنن وتو فقط توجات درجا بزني.

بله متاسفانه......

امان از روزي که برسه بزني به سيم آخر وبا يه ماژيک قرمز خط بکشي رو همه خوبيهات ومهربونيات ولبخندات..دلت سنگ سنگ بشه وبشي يه ادم غير قابل نفوذ.

چه خوب مي شه....من خيلي دوست دارم اينجوري بشم...هنوز نتونستم...

چون تو ذاتت جز مهربوني چيز ديگه اي نوشته نشده...

اگه اينجوري بود که دوست نداشتم اونجوري بشم....:)

فکر ميکني...اينجوريه که دوست داري اونجوري باشي=) ...بگو چشم

از رو ترسم....چشم...:)

=) چشمت بي بلا

مرسي نسرين جون :)