شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

علاقه‌مندي ها

درب کنسرو بازکن برقی
+ نمـي دانم *شــب ها* من *شاعــر* مي شــوم و تــو را *غــزل بــاران* مي کنــم يا تــو *بهانـــه* مي شوي و من غزل غزل *مي بـــارم*!
سبحان.
بازنشر..
واقعا ياشياسن @};-
بعدی همه 62 نظر قبلی
محب
عالي
my writings
786.سلام.وقت بخير.مطلب زيباي شما به عنوان يادگاري تو کانال(ايتا) *دفتر خاطرات پارسي بلاگ* گذاشته شد.لطفا با عضويت در تنها *کانال ايتا پارسي بلاگ* از پست هاي *بچه هاي پارسي* حمايت کنيد. آدرس کانال براي تشريف فرمايي و عضويت شما.(با تشکر عليرضا عبدي،يک فنجان آرامش)583 https://eitaa.com/parsiblog

سبحان.

+ حتي اگر يــک قــدم مـانـده باشد تـا "بـهـشـت" * * *تـ..ــو* صـدايم کـُـني * * بــرميـگردم .
sobhan
103/1/3
سبحان.
س ب ح ا ن
سبحان.
http://www.labkhandezendegi.com/uploads/microblog/2015/10/44/562eb372e042dq42.jpg
بعدی همه 31 نظر قبلی
و بازنده اند پس تا دير نشده بخوان حيدريم حيدري در پي حيدر است لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار شايد لايق شوي در حضور در زمان مقرر پشت علم صاحب علمدار صحراي احمر که خود داني و درک خ آهي کرد علم و صاحب علم را به وقت مقرر پس بشتاب به هر وسيله و مرتبطي تا نماني جاي در صف آن اوليا الله و اولادي که صاحبان شرف و نام و خلقت تواند سخت است بيانش. ولس چه نخواهي و بخواهي آزاده اللهي برآن است
برگرد تو را قسم به ليلي شيرينم دستم بگير يوسفم از چاه برون شد و من در قوم خرد همچنان دردمندم رهايم نکن خدا قسمت مي دهم به همه داشته هايت يا امام رضا سوگند به پيمان و عهدي که ميان من و تو دلدار دلکش من است قسم ميدهم هرچه حال خراب من است افزون و بي اندازه بي‌مقدار و بدون ساحلي همچنان گم در مه آلود زندگي غرق ام ولي همه اش به جاي تبسم معشوق و دلدار اهل بيت اش نما

سبحان.

+ به من خُرده نگير * * دست ِ خـودم نيـسـتـ * * مـن فـقط بـلـدم عــاشـقت بـاشـم.. س ب ح ا ن
sobhan
103/1/3
سبحان.
س ب ح ا ن
سبحان.
http://www.labkhandezendegi.com/uploads/microblog/2015/10/44/5630702729c23rtc.jpg
بعدی همه 21 نظر قبلی
سبحان الله
عاشقي درد است اما دردي که از نقل و نبات شيرين تر است و براي قند خون هم ضرر ندارد ولي زياد بخوري بايد تاوان زياد خوردن ات را طوري پس دهي که شيره نبات خونت را با يک لوله پليکا در جان شيرين زندگي پس زني و حرف زياد هن نزني و در واقع خودم و مي گم خفه خون بگيرم و ساکت از کوچه ليلي گذرم بابت اينهمه بازي با موج دريا و ساحل ديوانه خانه مهمان عيدي نشوم

سبحان.

+ از سحر عِطر دل انگيز "تــ..ــو" پيچيدهـ به شــهر * * بــاز ديشب چـه کسي" خــواب ِ تــ..ــو "را ديــدهـ بــه شـَـهر.. * *
sobhan
103/1/3
سبحان.
س ب ح ا ن
سبحان.
http://www.labkhandezendegi.com/uploads/microblog/2015/09/40/560c181d5066ac38.jpg
همه 6 نظر
سبحان.
ميگم بهتون.. ولي قبلش بايد يه چيز بهتون بگم.. بگم؟!..@ بانو ترخون
شاد باشيد و خندون

سبحان.

+ ليلي و مجنون اگر بودند در دوران ِ "تـــ..ــو".. * * اين يکي حيران ِ من بــود وآن يکي حيران ِ" تـــ..ــو".. .
sobhan
102/12/26
سبحان.
http://photos01.wisgoon.com/media/pin/photos01/images/o/2016/3/26/14/500x621_1458987635069283.jpeg
سبحان.
شعر با يه کوچولو دخل و تصرف..:)
بعدی همه 15 نظر قبلی
يلي جان درست است که زبان ام قاصر است از بيان نام تو ولي اگر گاها شيرين ميشنوي و يوسف ام را هم ميشنوي دليل بر دوجنسه بودن و يا قافيه بازي کردنم نيست اين است که دل را وقتي به سه قسم کني دوتکه به يکي و قسم سوم هم در حق ديگري اين ميشه که با هم دست به يکي مي کنند و واي به روزي که تنها بي افتي خدا پيشمرگه کنه زودتر و اولين ايستگاه شهادت کند و بري تو زمين دشمن به
بعد کم کم که آتيش ها فروکش کرد کاشفين اجساد بيان به عنوان گمنام ببرند تو مسجد يا مدرسه اي گمنام خاک ات کنند تا آتيش ها که خ ابيد برم يواشکي يک شب تو گوش ليلي و يوسف يک شب هم تو گوش شيرين بگم مت اونجام و الان خانواده شهيد محسوب ميشن اينجوري احتمال گور بخ گور کردنم کمتره اگر از گناهم نگذرند از سهميه خانواده شهيد بودنشان هرگز نمي گيرند ما همه چشم اميدمون به همين سهميه است خداکنه قبل ما برش ندارن

سبحان.

+ پاييز و زمـستـان را بـاور نـکُن * * *هَــــوا* بـي "تـــ..ــو" *سـَـرد تــَـر از ايـن حـرفـهـاسـتـ * * * هيچ غـروبي غــم انگيز تر از دوري ِ "تـــ..ـو" نـيـسـتـ * *
سبحان.
س ب ح ا ن
سبحان.
http://www.labkhandezendegi.com/uploads/microblog/2015/09/36/55ebf7be15ae45gp.jpg
بعدی همه 46 نظر قبلی
سبحان.
..
همه رفتند تا زمستان فصل ام شد و چه غريبانه ماندم تا اسفند حقيقت برملا شد چقدر سخته بهار را آغاز کمي که در سپيده دم آغازش خستگي 45 سال با واقعيت برسرت خراب شد دلگير حقيقت نيستم که حقيقت اساسا نه اجازه مي گيره نه داروي ضد افسردگي مي‌سازه اما چه سود توهم و حقيقت فصلش توفيقي نداره تازمستان ديگر خنده ها مردند گريه هم بي اشک شد انقد. خنديد که گريه ام خشک شد ديگه به حال خودم هم دل
+ همه مي رويم...! و اين يک قصه ي تکراريست يک قصه طولاني و کهنه صندوقچه ها از اين قصه ها پر است رفيق...! خوش خيالي ها هواي خوبيها حواله به دلتنگي ها...! دعايي در سر سجاده سبزتان را مي طلبم درخواست من خرافه نيست دليلي بر اندوه من است اندوهي که نباشد حالم خوش است...!
sobhan
102/12/17
سلام ... متن و عکس عاليست@};- ... محتاج دعاييم
سلام ممنون...
ممنون از لايک کنندگان بزرگوار
هعي
+ *همه اتفاق‌ها دير يا زود افتادني‌اند!* *مانند دانه‌هاي تسبيح...* يکي بعد از ديگري: *تولد، کودکي، نوجواني، جواني، عشق... و مرگ!* آه که چه نظم تکراري و کسالت آوري! کاش مي‌شد زمان را مثل نخ تسبيح، از بين همه اين اتفاقات بيرون بکشيم آنگاه در اوج جواني، در يک روز بلند تابستاني، عاشق مي‌شديم... آروزهاي بلند پروازانه نوجواني را ارزاني عاشقي‌هامان مي‌کرديم ...* عکس و متن : نگارستان خيال*
my writings
102/11/15
و قهقهه‌هاي کودکانه‌مان، زلالي عشق‌مان را فرياد مي‌کرد... *و آنگاه، مرگ؛ اين پايان ناگزير همه‌ي اتفاق‌ها، در يک شب سرد **زمستاني، به سراغ‌مان مي‌آمد و ... تمام! ....* *اين، دوست داشتني ترين بي‌نظمي دنياست!*
خيلي زيباست بانو@};-
بعدی همه 16 نظر قبلی
my writings
https://eitaa.com/parsiblog/26
my writings
786.سلام.وقت بخير.مطلب زيباي شما به عنوان يادگاري تو کانال(ايتا) *دفتر خاطرات پارسي بلاگ* گذاشته شد.لطفا با عضويت در تنها *کانال ايتا پارسي بلاگ* از پست هاي *بچه هاي پارسي* حمايت کنيد. آدرس کانال براي تشريف فرمايي و عضويت شما.(با تشکر عليرضا عبدي،يک فنجان آرامش)583

*ابرار*

+ باسم رب الشهداء مادر جان! ادعا نمي کنيم که درک مي کنيم هرلحظه چشم انتظاريت را آرزوهاي بر آورده نشده ات بعنوان يک مادر را بي خوابي هاي شبانه و گريه هاي بي پايانت را داغي که بر روي دلت نشسته و هر لحظه مي سوزاندت اما فراموش نمي کنيم که امنيت و آرامشمان را مديون شماها هستيم چه کسي باور مي کرد روزي از مرزهاي کشور از مهران از شلمچه از چزابه سيل ميليوني جمعيت راهي کربلا شود؟! مديونيم به شما تا ابد
عالي بانو.
ابرار واسه دل کي بميري؟
بعدی همه 20 نظر قبلی
به سايت ما هم سر بزنيد پشيمون نميشيد
https://keyhangostarmana.com/elevator-maintenance-services/
+ آخرين ديدارمان! نگاه آرامت.. . آهوي چشمانم.. . خورد؛ آخر... گره به فولادت! . . من.تو.خدا
@};-
لاهوت
السلام عليک يا علي بن موسي الرضا....
بعدی همه 17 نظر قبلی
@};- :)
امسال امام رضا من و براي 48 ساعت اونجوري که آرزو داشتم مقام و عزتم داد ديگه چي مي خوام ازش اصلا ديگه روم نميشه ازش چيزي بخوام ولي اينجوري ني گم کخ بگه:کيوان آشوه خرکي نيا!!!بگو چي مي خواي وگرنه مثل خانوم....مي گم !!خب: برو...
+ *سلام اي همنشين پارس ياري ، که جز اينجا نداري هيچ کاري :D .. بيا و در لغتها جستجو کن ، و با ما شاعرانه گفتگو کن .. زبان شعر از فردوسي آموز ، به هر بيتي چراغي ديگر افروز * :)


*فقط با شعر اينجا گفتگو کن .. و موضوعات جالب جستجو کن *
من اگر دانستمي شعر و ادب .. اينچنين نَبوَد سوهان عصب :D
بعدی همه 170 نظر قبلی
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} سلام ... گذران زندگي حال خوشي ميخواهد ،،، ور نه هر فسرده ميل خودکشي ميخواهد
کجا رفتند آن دوران شيرين ؟ که شد روياي ما روسيه و چين :) :D

*زهرا.م

+ 60 سال بعد همايش پارسي بلاگي ها . . سلفي ه من و جمعي از دوستان ^_^
*زهرا.م
از دوستاني که اسمشون اورده شده عذرميخوام و اميدوارم ناراحت نشن...:)/ خانم ها کم شرکت کرده بودن و نتونستم اسم خيلي هارو بيارم:)
جالبه :)
بعدی همه 216 نظر قبلی
کجاييد اي شهيدان خداييييي ،،، کجاييد اي شهيدان خداييييي /// بلا جويان پارسي يار بلاگي ،،، بلا جويان پارسي يار بلاگي :D
درود برتو آريايي:D
+ پلک جهان مي پريد دلش گواهي ميداد اتفاقي مي افتد اتفاقي مي افتد و فرشته اي از آسمان فرود آمد . . @};- @};- *تولدتون مبارک مادرهماي عزيز و مهربان *@};- @};- . .
واي مهسا جون .. شرمنده کردين بخدا... فدات بشم من ... نميدونم با چه زبوني از اينهمه لطف و محبت قدرداني کنم .. عکس کيک که منو ديوونه کرد .. اگه راستکي بود اصلا بهش دست نميزدم فقط ميزاشتمش تو يخچال و با عشق نيگاهش ميکردم .. ما شا الله به دستان هنرمندانه شخص کيک پز و شما عزيز دلم که مي دوني مادر هما عاشق گل و گلدون هست ..B-)
خيلي زيباست .. خيلي .. دستت درد نکنه عزيز دلم .. @};-
بعدی همه 146 نظر قبلی
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} عزيزيد بانو
زنده باشيد
+ *تو هم به فکر مني حاضرم قسم بخورم همين زمان علني حاضرم قسم بخورم به شوق وصل تو هر روز روزه ميگيرم و با چنين دهني حاضرم قسم بخورم*.....
@};- @};- از «سفيان بن عبد اللَّه» روايت است كه گفت به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفتم: ما اخوف ما تخافه على فقال هذا و اخذ بلسان نفسه «2». «اى رسول خدا! از چه چيز بر من بيشتر مى‏ترسى؟ فرمود: اين و زبان خود با دست گرفت». و از «يونس بن عبيد» نقل كردند كه گفت: نفس خود را اين گونه يافتم كه رنج روزه را در گرماى سخت مى‏توانست كشيد؛ اما ترك كلمه‏ اى كه به كار نمى‏آيد نمى‏توانست كرد.
بعدی همه 11 نظر قبلی
:) @};-
+ *صداي سنج و دف و بوي سيب مي آيد ...* دوباره حال و هوايي غريب مي آيد *براي گريه ... بها ، نه.... بهانه ميخواهم ....* به سر توان و طاقت و صبر و شکيب مي آيد سوار بال نسيم .. *غروب عاشورا .... غبار غربت "شيب خضيب " مي آيد ..* ز گوشه گوشه اين دشت پر بلا اکنون ... *صداي ناله ي "امن يجيب " مي آيد ....* . *متن :نگارستان خيال *
سپاسگزارم @};-
بعدی همه 31 نظر قبلی
اين شعرو دوسش دارم
ساعت ویکتوریا
سنگ صبور
رتبه 0
0 برگزیده
1088 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top