سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

 

 

این مدتی که بحث انتخابات در ایران و حتی خارج از ایران داغ داغه!! دنبال فرصتی می گشتم تا به بعضی از روزنامه های خارجی از قبیل واشنگتن پست و نیویورک تایمز آمریکایی, گاردین و ایندیپندنت انگلیسی و حتی هاارتض(Haaretz) صهیونیستی, مجله هایی مانند نیوزویک و اکونومیست و خبرگزاری هایی مانند رویتر بروم تا انعکاس خبرهای مربوط به انتخابات ایران را نیز در آنجا بخوانم. در این مدت شاید بیشتر از صد صفحه باز کردم که مطمئناً بسیار بیشتر از این تعداد است. باور کردنش سخته اما یک فرد روستایی ایالات متحده از اوضاع و احوال سیاسی ایران بیشتر از خود ما ایرانی ها مطلع است. جو سیاسی کشورهایی که ما بیگانه می نامیم و اطلاع رسانی به روز و صحیح و عدم سانسورهای مغرضانه خبری باعث شده تا مردم آنجا با اشتیاق و همچنین اطمینان کامل بخواهند از اوضاع و احوال کشور هایی به غیر از کشور خودشان مطلع باشند.

در بیشتر این صفحات با اطمینان خاطر اعلام کرده بودند که فلان کاندیدا جلودار دیگر کاندیداهاست و امیدوار بودند با انتخاب وی روابط بین المللی ایران بهبود یابد. گذشته از توضیحات مفصل از سوابق, گرایشات به فلان حزب ,خصوصیات اخلاقی و میزان سیاستمداری و نظراتی که در مورد یک یک کاندیداها داشتند و همچنین میزان شرکت مردم در این انتخابات و تاثیرات این شرکت بر روند ادامه مذاکرات هسته ای و .... چیزی که بیشتر از همه آزارم می داد و پرداختن این روزنامه ها به آنرا نوعی اهانت قلمداد می کردم(علاوه بر اهانت های دیگری که از زبان مردم ما سخن گفته بودند) همان عدد منحوس 1014, حدود 1010 و حدود 1000 بود که تقریباً در تمام آنها به چشم می خورد. بله همان تعداد ثبت نام کرده در انتخابات ریاست جمهوری بود که بیشتر از ما تعجب آنان را نیز برانگیخته بود.

در کشور های اروپایی شرایط ثبت نام به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری فقط و فقط دو چیز است: 1) رسیدن به سن قانونی و 2) داشتن 500 امضاء از چهره های سیاسی و شناخته شده و دارای اعتبار از کشور خودشان .

آیا بهتر نبود از همان اول ثبت نام در کشور ما هم محدودیت هایی قائل می شدند؟؟در این روزنامه ها نوشته شده بود:

در همان روز اول, مردی از دل کویر ایران, میبد, که عاری از هر گونه سوابق سیاسی و حتی تحصیلات بود , سراسیمه خود را به محل ثبت نام رساند تا رکورددار اولین باشد.(بنازم به ایییییییییییییین همممممممممممممممه اعتماد به نفس.)

و نوشته بودند :

دختری 18 ساله نیز به همراه برادرش آمده بود و امیدوار بود که دوستان هم مدرسه ای اش و همچنین شاگردان دو دبیرستان مجاور دبیرستانشان به وی رای دهند.

و نوشته بودند:

مردی که ادعا می کرد ورزشکار باستانی است به همراه کلکسیون تسبیح خود وبا تاکید بر اینکه 3000 جلد کتاب دارد تقاضای ثبت نام برای ریاست جمهوری میکرد.(جای گریه دارد یا خنده؟؟؟؟)

..............................

.............................

............................

هفت شهر عشق را عطار گشت و ما هنوز اندر خم یک پسسسسسسسسسسس کوچه ایم.


نوشته شده در سه شنبه 84/3/24ساعت 3:14 عصر گفت و لطف شما ()

Design By : Night Melody