سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

1. ضمن عرض تبریک سال نو، امیدوارم سالی سرشار از خیر و برکت و شادمانی در پیش رو داشته باشید.

2. عید امسال زیباتر از سالهای پیش بود. سفره های هفت سین میدان ها و کنار بزرگراه ها، نور افشانی های بعد از سال تحویل، جشنواره های جورواجور... و از همه مهمتر ثبت جهانی نوروز.

3. امروز اولین روز کاری ام در سال جدید است. هفت روز اول سال را معلق بودیم بین خانه مامان و مادر شوهر و سایر اقوام . هشتم و نهم را هم رفتیم اصفهان.دیشب ساعت دوازده رسیدیم خانه.

4. اصفهان واقعا زیباست. زیبا و تمیز. که حکایت از ذوق و سلیقه تمام عیار اصفهانی ها دارد.

5. ناهار دیروز مهمان یکی از دوستان همسرم در اصفهان بودیم. زن و شوهر هر دو دکتر و استاد دانشگاه صنعتی اصفهان هستند و در کوی اساتید همان دانشگاه هم زندگی می کنند. جناب شوهر تهرانیست و خانمش از آن اصفهانی های زرنگ که توانست همسرش را بکشاند اصفهان. زن و شوهر مهربان و صمیمی و دوست داشتنی هستند. تهران که می آمدند خانه ما هم سر میزدند و هر بار هم کلی دعوت و اصرار بر رفت و آمد داشتند و ما برای اولین بار بود که خانه شان می رفتیم.

6. همسر جان دوران لیسانسش را دانشگاه صنعتی اصفهان گذرانده در رشه برق. دیروز با ماشین چند بار دور دانشگاه چرخیدیم. تمام فرعی ها، خوابگاه ها، دانشکده ها.... . او تجدید خاطره می کرد و کلی گفتنی داشت برای گفتن و من هم با ذوق و شوق تمام گوش می دادم. برایم جالب بود.

7. هفته آخر اسفند را مشغول چیدن سفره هفت سین و تغیر دکوراسیون اتاقمان در محل کارم بودیم. هفت سین مان واقعا قشنگ شد و با استقبال زیاد سایر همکاران مواجه شد. از ساختمانهای اطراف هم حتی برای دیدنش هنوز می آیند و پایش عکس می گیرند. جناب رئیس هم فرمودند یک عکس از سفره تان برایم بفرستید.

8. رستوران اینجا تا 14اُم تعطیل است. امروز ندا برایمان ناهار آورده بود. زرشک پلو با مرغ دستپخت مادر شوهرش. خوشمزه بود. خیلی چسبید.

9. شنبه که من نبودم بچه ها برای ناهار هایدا خریده بودند. هایدایش مانده بوده و هر سه تایشان فردایش مریض شده بودند. گفتم حقتان باشد که دیگر بدون من هایدا نخورید.

10. اینجا امروز خیلی سوت و کور است. کار چندانی هم نداریم.

11. از پارسال تا حالا سر جمع نیم ساعت هم نتوانستم اینترنت بیایم. اینترنت خونم شدیدا پائین آمده بود.

11. سارا بعد از سال تحویل برایم فال حافظ گرفته و امروز شعرش را برایم آورد. شعر واقعا زیبائیست. خیلی به دلم نشست کاغذی که شعر را برایم نوشته بود  را زدم به دیوار بالای سرم:

ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر           باز آ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست   کاندر غمت چو برق شد روزگار عمر
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است   دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار       روز فراق را که نهد در شمار عمر


نوشته شده در سه شنبه 89/1/10ساعت 2:15 عصر گفت و لطف شما ()

Design By : Night Melody