سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

1- ندا "ام اس" گرفته. شوک بزرگیه برا همه مون. یک ماهه که سر کار نمی یاد. واقعا سخت و غیر قابل تحمله. 27 سال بیشتر نداره. در اوج جوونی زمین گیر شده. تک فرزند خانواده س. دل و دماغ سر کار اومدن ندارم. جای خالیش خیلی آزار دهنده س.

2- دخترم به مژه می گه "رُجه" . دیشب می گفت مامان رجه هات تر شده؟

3- دیروز با یه دوست انگلیسی چت می کردم. می گفت توی انگلستان به سه تا w نمی شه اعتماد کرد: women, work and weather

4- رمان 1984 را هنوز تمام نکرده کتاب باباگوریو از بالزاک رو دست گرفتم. هیچ وقت اینجوری نبوده ام. تا یادم می آید خوره اینجور رمان ها بوده ام. هر کتابی دست می گرفتم تا تمامش نمی کردم آرام نمی گرفتم. شب امتحاناتم از خوابم نمی زدم اما به خاطر رمان بعضی وقت ها تا صبح هم بیداری می کشیدم. برای خودم عجیب است.

5- تب فوتبال و جام جهانی همه رو بی خواب کرده. چشمای پف کرده و خمیازه های کشدار بعضی ها رو که می بینم خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم که همسر جانم خیلی در قید و بند تماشا کردن فوتبال نیست وگرنه من یکی بیچاره می شدم.

6- جمعه یه ظرف بزرگ مربای توت فرنگی درست کردم. اولین بارم بود ولی خیلی خوشمزه شد. دستورشو از مامان گرفتم. بیشتر از همه خودم ذوق کردم.

7- امروز سارا یک کتاب شعر آورده بود به نام "خاطر های بارانی" از "عباس علی شاه علی" شعرهایش ساده و دل نشین است. بی هوا آدم را تا آخر می کشاند. روی جلدش یک تک بیتی نوشته بود: لابلای شعرهایم گم شدی   رفتی اما قسمت مردم شدی. این تکه ها رو دوست داشتم: 

وقتی که بی دلیل دوباره هوا گرفت    باران گرفت و اشک نگاه مرا گرفت
یک لحظه خاطرات به ذهنم مرور شد   باران بدونِ آمدن تو چرا گرفت؟...

*********
به همراه بهاران آمد و رفت    چو بوی سبزه زاران آمد و رفت
چنان رنگین کمان سبز و آبی   فقط یک روز باران آمد و رفت

*********
غزل با عطر شب بو، چند نقطه   سر ِ انگشت و گیسو، چند نقطه
و روی ماسه های نرم ساحل       کنـــار هــم من و او .....

********
با صرفه ترین نصیحت من این است    در مصرف عشق صرف جویی نکنید


نوشته شده در سه شنبه 89/3/25ساعت 11:37 صبح گفت و لطف شما ()

Design By : Night Melody