سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

 

 1-هنوز یادم نرفته. هرسال در چنین روزهایی یادش می افتم و حلاوتش را مزمزه می کنم دوباره. سال 88 بود درست  روز زن،  خسته و کوفته از سرکار بر میگشتم خانه که آقای رفتگر محلمان از پشت سر صدایم کرد. خیلی نجیب و معصومانه "خواهرم" خطابم کرد و روز زن را بهم تبریک گفت و بعد هم یک شکلات کارولین داد دستم. نه این که به قول معروف ندید بدید باشم و منتظر این که یکی بهم توجه کنه ها. نه حرف این چیزها نبود فقط نمی دانم از چه این اتفاق  انقدر برایم شیرین و ماندگار بود و در گوشه ای از ذهنم حک شد برای همیشه. همان روز آمدم   اینجا  نوشتمش. امروز هم باز بهانه خوبی بود تا یادش کنم دوباره و دعایش کنم که  خدایا هر کجا هست سلامت دارش بی زحمت.

2- دلتنگ دوستان قدیمی ام هستم. خییییلی زیاد...  . امروز که رفتم لینک همان پاراگراف بالایی را پیدا کنم  مروری بر مطالب و کامنت های ارسالی همان سال دوستان کردم. دلم تنگ شده برا همون روزها همون دوستان... خیییلیی... از خیلی هاشون خبری نیست و برای یکی شون شدیدا نگرانم . مشکل قلبی داشت و به طرز ناگهانی غیبش زد. بدی دنیای مجازی همینه که اگه یکی رو گم کردی دیگه نمی شه پیداش کرد.

3- پارسال همسرم روز زن جنوب بود و تلفنی تبریک گفت. امسال آن طرف مرز هاست و دیشب از طریق اسکایپ تبریک گفت. خدا سال دیگه رو به خیر کنه با این همسر دائم السفر من.   سر از قطب شمال درنیاره خوبه.

 


نوشته شده در یکشنبه 93/1/31ساعت 10:22 صبح گفت و لطف شما ()

Design By : Night Melody