سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

یادش به خیر. ندیده ایم, اما شنیده ایم که چه دوران طلایی بود آن روزها. و البته شنیدن کی بود مانند دیدن؟؟همان بهتر که هیچ یاد و خاطره ای از آن روزها ندارم.  همان بهتر که نبودم و درک نکردم... . مگر آنانی که بودند و هستند و حالا را می بینند, چیزی غیر از آه و حسرت و یک درد جانگداز نصیبشان شده؟؟؟ تمام شیرینی های آن دوران را این نامرادی ها و نامسلمانی ها بر باد داد. دیگر حتی این یادواره های سمبولیک و شعار گونه هم مرهمی بر درد دل بیقرارشان نیست. آرمانهای شهیدان را زنده و پاس داشتن مبدل به شعاری نمادین شده. و ما چه می کنیم؟؟

جانبازی, ایثار, از جان گذشتن, چه واژه های غریبی. آنها هم به درد قرن تکنولوژی مبتلا شدند. قرن فراموشکاری... . به راستی جانبازی یعنی چه؟ ؟ یعنی اینکه یک نفر در راه آرمانش از جانش بگذره. خب باشه. این جمله رو که حفظم. اما راس راستی چه معنی میده؟؟ اصلاً جان یعنی چه؟؟ پایمال کردن خون شهدا یعنی چه؟؟

ما چه کردیم؟ ما برای آنها چه کردیم؟؟ مگر آنها از ما چه می خواهند؟؟ چه خواستند که رفتند و جان برایش فدا کردند؟؟ ما در قبال بازماندگانشان به غیر از همدردی های سطحی چه مسئولیتی داریم؟؟ اینکه با بی دینی هایمان با بی غیرتی...... خون به دلشان کنیم؟؟

شاید باید دوباره نشست و همه را از نو تعریف کرد. کمی درنگ... تامل, تاملی بیشتر باید...


نوشته شده در چهارشنبه 84/3/4ساعت 11:7 صبح گفت و لطف شما ()

Design By : Night Melody