عال بود .
دمت گرم.
منتظرتم.
يا علي
سلام به سنگ صبور عزيزم از اينكه بهم سر زدي ممنونم
متن جالب و پر محتوايت را خواندم
نتيجه گيري من ضمن نتيجه گيري شما اين هست كه هنر بايد در خدمت مردم باشد حتي موارد كريح را به ظريفانه ترين صورت ممكن در معرض نمايش بگذارد نه با روش هاي كريح
از آشنايي با شما هم خوشوقتم
سلام دوست عزيز
خيلي قشنگ بود.
ممنون.
سلام ...
خيلي خوب بود ...ممنون
من به رزو شدم خيلي بد جور ... بعدا نگي نگفتم ها....!!!!
بدو ...بدو .....بدو .....بدو ......
يا علي يا زهرا
درودبرگرامي همدلم.
عزيزم نوشتارت را خواندم.
شدم شاد.
فراوان درود بر تو باد.
نوشته ي زيبا بود.
به آگاهش من افزود.
اميدوارم هميشه پيروز و شاد باشي.
تا ديدار بعد بدرود.
سلام . از مطلبت خيلي استفاده بردم . در ضمن اونارو ذخيره كردم تا دقيقتر و در فرصت مناسبتري بخونمشون.
به ديدارم بياي خوشحال مي شم
خانه زاد حق
آن شب فضاى كعبه اذينى دگر داشت گوئى خم گيسوى شب چينى دگر داشت استاره ها بر گرد مه پروانه بودند چشم انتظار جلوه جانانه بودند ان شب غم از مرز ولايت دور شد دور ام القمرى را سينه همچون طور شد طور با يورشى ظلمت اسير نور گرديد چشم كج انديشان عالم كور گرديد آن شب زنى را، راز دلها با احد بود بيت احد خلوتگه بنت اسد بود بنت اسد در زير لب رازى مگو داشت در نيمه شب با احد اين گفتگو داشت ائينه دار راز او، اسرار شب بود وز شدت دردى نهان در تاب و تب بود غرق عرق گرديده بود از بار دارى صبر و قرارش رفته بود از بى قرارى در كارگاه شب در اسرار مى سفت اسرار دل را با خداى خويش ميگفت<