در گيرو دار بودنم درگير با تو بودنم
راضي اگه به موندنم عاشق از تو خوندنم
دلدادگي کارم شده بيگانه اي يارم شده
ديوانگي کار دلِ با تو گرفتارم شده
اون لحظه اي که عطر تو مي پيچه تو باغ تنم
اون لحظه اي که اسم تو ، تو سينه فرياد ميزنم
اون لحظه رها شدن از حال و روز خويشتنم
زنده ميشم با ديدنت وقتي که ميري ميشکنم
در گيرو دار بودنم درگير با تو بودنم
راضي اگه به موندنم عاشق از تو خوندنم
دلدادگي کارم شده بيگانه اي يارم شده
ديوانگي کار دلِ با تو گرفتارم شده
قلبي که با تو ميزنه تو سينه داغونش نکن
چشمي که چشم براهته بيهوده گريونش نکن
اشکاي دونه دونمو سيلاب بارونش نکن
اين دل عاشق منو بي سر و سامونش نکن
تا وقتي قلب عاشقم بخاطر تو ميزنه
طلسم تنهايي من با دستاي تو ميشکنه
در گيرو دار بودنم درگير با تو بودنم
راضي اگه به موندنم عاشق از تو خوندنم
دلدادگي کارم شده بيگانه اي يارم شده
ديوانگي کار دلِ با تو گرفتارم شده
سلام تازه واردم تولدت مبارك عزيز بيا پيشم منت ميذاري يا حق