سلام: خوبي اخوي جيگر دلم برات يه ذره شده بود ... من انوشه انصاري رو كه ديدم ياد فيلم مارمولك و حكم فضانورديش افتادم...دي: يادته... ما خودمون يه پا فضا نورديم خبر نداري من كه از مريخ اومدم... تو هم كه...
كي بيايم عروسي؟ خودم واست شاتل گل ميزنم كي به كيه...
در رابطه با خانم انوشه ومسافرت بيست ميليون دلاري شان به فضا بايد عرض کنم که بنده زياد هيجان زده نيستم.بگمان من خانم انوشه با وضعيت مالي اي که دارند، به احتمال قوي به همهُ رويا هاي ديگرشان تا کنون جامهُ عمل پوشانده اند.مانده بود صاحب شهرت ونام شدن که آنهم به برکت طبيعت ماجراجويانه وشهرت طلبانهُ خانم انوشه وقدرت جادوئي بيست ميليون دلار پول زبان بسته جامهُ عمل پوشيد. من اگر بجاي خانم انوشه بودم اين بيست ميليون دلار رابه طريق ديگري خرج ميکردم.مثلا در جائي مثل ايران يا افغانستان يا سوماليا يا اتيوپيا يا هر جاي ديگري يکصد واحد مدرسه مي ساختم و يا درمانگاه. به اين طريق شايد حس ماجرا جوئي ام تامين نمي شد ولي باور کنيد که کار انساني تري کرده بودم .ونام نيکوتري از خود به جاي ميگذاشتم.زنده وشاد باشيد!
سنگ صبور شاجين ، سلام ! رفتن او به فضا ، نشان دادن .... و تودهني زدن ..... آخر ، نمي دانم چرا من بايد تمام وا ژه هاي دلم را نقطه چين
كنم و بنويسم ؟! و شايد تــــــــــــــــــــــــــــو يكي آن را درك كني !!
اراده و وووو گذاشتم در كوزه .
« به كجا چنين شتابان ؟» به هر آن كجا كه باشد به جز اين سرا سرايم
سنگ صبور : چو از اين كوير وحشت به سلامتي گذشتي ،
به شكوه ها ، به باران ، برسان سلام ما را .
با يه چماق بكوب تو سر فرق و .. آنكس ! درست است فقط وفقط بايد باور ها رو قوي كرد . شاد شاد