سنگ صبور
خیلی وقت است که آن روی دیگر زندگی ام را گم کرده ام. می دانم یک جایی همین جاها... جا گذاشته ام اش. ولی داشت. یک روی دیگر هم داشت زندگی ام. همیشه هم اینطور نبوده ام. اینطور مسخ و پوچ و بیهوده و دل سپرده به مسیر دایره وار زندگی با چشم بسته. نگاهی گذرا... به مسیری که تا کنون آمده ام. بر می گردم. و با چشمانی تیز، اینبار همه جا را با دقت کند و کاو می کنم. حتی زیر آن خاطرات خاک خورده خیلی قدیمی که گاهی مثل دیوانه ها هی می انداختمشان روی کولم و با خودم اینور و آنور می بردمشان. باورم نمی شود که بعضی هایشان را تا این همه با خودم کشانده ام . همه جا را زیر و رو می کنم... یک وقت هایی یک چیزهایی بود که خیلی خوب بودند و لذت بخش. تمام رنج رفتن را هموار می کردند. چقدر ارضاء کننده بودند گاهی با تمام سختی که خود داشتند. دنبال همانها می گردم. باز می گردم و مسیر زندگی را دور می زنم. بر می گردم و می گردم تا پیدایشان کنم و همانها را دوباره آغاز کنم. دوباره از سر گیرمشان و با همانها پیش روم. ادامه شان دهم و تکامل دهم به آنها و به خودم. راه ام را گم کرده ام باز....
Design By : Night Melody |