سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

از راه که می رسم خونه، جوجه کوچیکه  بلافاصله روسری مو از دستم می گیره می ندازه روی سر و صورتش. بعد دنبالم راه می افته، صداشو ترسناک می کنه و بلند بلند طوریکه نظرمو جلب کنه می گه" میـــخورمــت" عین همون بازی که من با خودش می کردم و اون شروع می کرد به دویدن دور خونه و من هم به دنبالش. اما انقدر خسته ام که حوصله دویدن ندارم. بر می گردم بهش می گم مگه من شکلاتم که میخوای منو بخوری؟؟؟ روسری رو از روی سرش پس کرد با یه قیافه جدی زل زد تو چشمام و  با اون زبون نصفه نیمه و شیرینش جواب داد: نه تو پاستل خرسی هستی....


نوشته شده در سه شنبه 93/5/14ساعت 2:49 عصر گفت و لطف شما ()

Design By : Night Melody