سنگ صبور
می توان ساکت بود و انتظار کشید
لب بسته خموش
اشک های بی صدا....
می توان شعر سرود
در اوج انتظار...
دردها را با کلمات بیرون ریخت
و باز اشک ریخت
می توان زمین و زمان را در هم کوبید
فریاد کشید،
از جور دهرنالید و اشک ریخت...
...
انتظار تو
هرگونه که باشد زیباست
تو هستی و انتظار شیرینت
همین کافیست.
نوشته شده در دوشنبه 93/6/3ساعت
11:5 صبح گفت و لطف شما ()
Design By : Night Melody |