سنگ صبور
وقتی نرگس مرد، گل های باغ همه ماتم گرفته و از جویبار خواهش کردند برای گریستن به آن ها چند قطره آب وام دهد.
جویبار آهی کشید و گفت: به درجه ای نرگس را دوست می داشتم که اگر تمام آب های من به اشک مبدل شده و آن ها را بر مرگ نرگس بپاشم باز کم است.
گل ها گفتند راست می گویی. چگونه ممکن بود با آنهمه زیبایی نرگس را دوست نداشت؟ جویبار پرسید: مگر نرگس زیبا بود؟
گلها گفتند: تویی که نرگس غالبا خم شده، صورت زیبای خود را در آب های شفاف تو تماشا می کرد، باید بهتر از هرکس بدانی که نرگس زیبا بود.
جویبار گفت: من نرگس را برای این دوست می داشتم که وقتی خم شده و به من نگاه می کرد، می توانستم زیبایی خود را در چشمان او تماشا کنم !
اسکاروایلد انگلیسی 1900_1854
نوشته شده در دوشنبه 84/9/21ساعت
7:43 عصر گفت و لطف شما ()
Design By : Night Melody |