سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنگ صبور

تمام آنچه که دیشب ابر روشن در گوش زمین خواند، با نیم نگاهی از خورشید بر باد رفت.

عشق زمین به خورشید قصه دیروز و امروز نیست، گیسوان طلایی خورشید سالهاست دل زمین را برده.

دیشب آنگاه که زمین تنها به قاب خاطره ای از خورشید دل سپرده بود، بــــــــــــــــــاز هم ابر مصلحت اندیش، نگران از عاقبت این عشق نافرجام،  نجوای شبانه خویش را از سر گرفت.

ساعتی بعد نصایح ابر تمام گوش زمین را پرکرد، قلبش فسرد و جسمش یخ زد و در همان حال زیر لحاف مخملی سفید به خواب رفت.

صبحگاهان اما با اولین تلالو خورشید، شانه زدن به گیسوهای طلایی بــــــــــــــــــاز هم دل زمین را آب کرد.


نوشته شده در شنبه 86/11/13ساعت 10:26 عصر گفت و لطف شما ()

نمی خواهم چشمانم را ببندم و فکر کنم که خوشبختم و یا از اوج خوشی بر فراز ابرها به سر می برم. از آن می ترسم که چشمانم شور باشد و آنوقت
.
.
.
.
.
.
.

گروووووپ

از آسمان هفتم خوشبختی ول شوم و با سر به زمین بخورم.


نوشته شده در پنج شنبه 86/11/11ساعت 5:25 عصر گفت و لطف شما ()

داشتم فکر می کردم زندگی بدون عشق و محبت و احساس عجب چیز مزخرفیه.
نوشته شده در چهارشنبه 86/11/10ساعت 4:17 عصر گفت و لطف شما ()

موسیقی .هنوز هم قادر است با تارهای قدرتمند نامرئی اش تمام احساس و هیجان  بی رنگ و بویم را از زیر خروار ها دلمشغولی بیرون کشد و روح و ذهنم را تا به کجا ها که نکشاند. و بعد آرامشی عجیب در پی آن همه غلیان احساس. گاهی با تمام وجود به این آرامش نیاز دارم.


نوشته شده در دوشنبه 86/11/8ساعت 3:52 عصر گفت و لطف شما ()

پرده رو که زدم کنار شکه شدم. تا عصر که هوا خوب بود. همون آفتاب کمرنگ و ملایم هم سر جاش بود . نزدیک ظهر با چه ولعی دنبالش می کردم. تموم تنم حریص همون بخشش اندک گرمایش شده بود. ولی حالا ساعت یازده شب، همه جا سفیده. بر می گردم تو نور لامپ کوچه نگاه می کنم. دونه های ریز، پشت سر هم تند تند و منظم . به قول مامان برفش پشت داره. همین دیروز بود که از دیدن برفهای کثیف و تلنبار شده گوشه و کنار کوچه یه حس بدی بهم دست داده بود. حالا دیگه اصلا چرکی و سیاهی نبود. سفیدی بود فقط. بی سر و صدا و آرام.


نوشته شده در یکشنبه 86/11/7ساعت 4:41 عصر گفت و لطف شما ()

تو این دنیای وارونه، تو این هرج و مرجی که اسمشو گذاشتیم زندگی.... هیچ تعجبی نداره اگه تو زیر کفش هایت باشی و آنها بر روی تو. باز هم تعجب ندارد اگر تو محو باشی و کفشهایت به تندی در چشم. خیلی وقت است که همه آدمها خلاصه شده اند در کفش و لباس شان. غصه نخور. کم کم باید به دو دو تا چهار تا شدن هم شک کرد. تو و کفشهایت که دیگر جای خود دارد. همه مان کمرنگ شده ایم... آدمیت نیز.


نوشته شده در شنبه 86/11/6ساعت 2:0 عصر گفت و لطف شما ()

گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد؟

اکسیر عشق بر مِس ام افتاد و زر شدم


نوشته شده در چهارشنبه 86/11/3ساعت 2:18 عصر گفت و لطف شما ()

ساعت از دوازده که می گذرد تازه  رمز و راز شب هوبدا که می شود منهم به مشکوکیت می افتم و حالم یک جور دیگر می شود و اینها همه آلارم می دهند که انگار گوشه دلت به ولوله افتاده و تا به شورش تبدیل نشده بلند شو به دادشان رس. آنوقت با هزار کلمه و جمله و نشانه و هوس ِ گفتن بلند می شوم این لکنته قراضه را روشن می کنم.  قارت و قورتش که بلند می شود پیغام پسغام اکسپایر شدن آنتی ویروس و خریدآنلاین دیکشنری و فلان درایو دیگر جا ندارد کلین آپ کنید، که به همراهش بالا می آید و  همچنین جواب دادن یک خط در میان موس، کمی تا قسمتی به غلط کردن گرایش پیدا می کنم. بی خیال می  شوم و مستقیم  می روم سراغ وورد ، با هزار ناز و ادا باز شدنش که هیچ، Alt shift را هزار و پانصد بار فشار می دهم ، ولی باز هم نمی شود به فارسی لِک و لوکی کرد و ایندفعه است که دیگر جناب دل هم به غلط کردن می افتد و غُُر و لُند که ما بی جا کردیم اصلا ولوله ای شدیم نمی خواهد ما را خالی کنی ما خودمان اتومات تا فردا تخلیه شده ایم و شب هم رمز و راز و هوس  نوشتن که ندارد هیچ تازه باید کپه شان را بگذارند و اینچنین می شود که ذوق و شوق نوشتنم مبدل به چماقی در بالای سرم می شود که کلا دیگر هوس نوشتن ننمایم.


نوشته شده در سه شنبه 86/10/4ساعت 12:38 صبح گفت و لطف شما ()

جای تعجب داشت. واقعا داشت.  من مانده ام خانه به آن بزرگی یعنی انقدر جای دو دست مبل اضافه و چند تکه دیگر را نداشت که خودشان یک یک باید بروند پشت  همان ها که تازه خریده اند  قایم شوند و ما فقط وسایلشان را ببینیم؟ حتی آن انگشتر  چند مثقالی یک و نیم میلیون تومانی هم در آن  خانه کلی فضا اشغال کرده بود. آنقدر جا گرفته بود که خانم صاحب خانه همیشه مجبور بود برود پشت آن  و گم شود و من از آن به بعد دیگر او را به شکل همان انگشترش دیدم.


نوشته شده در یکشنبه 86/9/25ساعت 3:13 عصر گفت و لطف شما ()


نوشته شده در چهارشنبه 86/9/21ساعت 1:58 عصر گفت و لطف شما ()

<      1   2   3   4      >
Design By : Night Melody